ترجمه متن خطبه حضرت زهرا (س)
 
پرستاران فردا
 
 
سه شنبه 3 دی 1392برچسب:, :: 10:29 ::  نويسنده : mehdi
انسانها را ترغيب فرمود که شکر او را به جاي آورند تا او نعمت‏هايش را فزوني بخشد و پي در پي عطا کند و از آنها طلب حمد و سپاس کرد تا نعمتهايش را بر آنها بريزد و آنها دوباره همانند آن نعمتها را از او درخواست کنند. * گواهي به وحدانيت الهي و اشهد ان لا اله الا الله و گواهي مي‏دهم که معبودي جز الله نيست، خدايي يگانه و بي‏شريک، و اين کلمه توحيد کلمه‏اي است که نتيجه‏اش اخلاص است و در قلبها ريشه دارد توحيد در فطرت انسان نهاده شده و هر کس به آن انديشيد آنرا با عقلش مطابق دانست. خدايي که چشم‏ها توان ديدنش را و زبانها توان وصفش را و خيالات توان چگونگي‏اش را ندارند. او همه چيز را از هيچ پديد آورد و براي آفرينش آنها الگو و نمونه‏اي نداشت؛ بلکه آنها را به قدرتش آفريد و به اراده‏اش خلق کرد بدون اينکه به آنها نيازي داشته باشد يا از آنها فايده‏اي ببرد؛ و اين نبود مگر اينکه حکمتش را پايدار کند و بر طاعتش آگاهي دهد، قدرتش را اظهار کند و مردم را بنده خود گرداند و دعوتش را گرامي دارد. و سپس بر طاعت خود ثواب و بر معصيتش عقاب نهاد تا بندگان را از خشم خود باز دارد و به سوي بهشت فرا خواند. * گواهي به رسالت محمد صلي الله عليه و آله و اشهد ان ابي محمدا عبده و رسوله و گواهي مي‏دهم که پدرم محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) بنده و رسول خداست و خداوند او را برگزيد قبل از اينکه به او ماموريت دهد و او را نام نهاد قبل از آنکه او را در ظاهر پديد آورد و او را انتخاب کرد قبل از اينکه پيامبرش کند؛ چه، آفريدگان در علم غيب خدا مستور و در پرده ترسها نگه داشته شده و با عدم، دست به گريبانند و خداوند پي‏آمد کارها را مي‏داند و بر رويدادهاي روزگار احاطه دارد و به جايگاه کارهاي شدني آشناست. خداوند رسولش را فرستاد تا فرمان خود را تمام و کامل کند و اراده حتمي‏اش را در مورد اجراي احکامش ظاهر سازد و تقديرات قطعي‏اش را نافذ فرمايد. و چون ديد امتها فرقه فرقه شده و دينهايشان پراکنده گشته، هر دسته به دور آتشي جمع و به بت‏ پرستي مشغولند و با اينکه خدا را مي‏ شناسند منکر او شده‏اند، لذا ظلمت‏ها را با نور محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) روشن کرد و تيرگي قلبها را زدود و موانع را از جلو چشم‏ها برداشت و مردم را هدايت فرمود و از گمراهي رهانيد و کوري‏ها را به بينايي تبديل کرد و آنها را به دين قويم خود هدايت و به راه مستقيم دعوت فرمود. سپس خداوند آن حضرت را به مهرباني و اختيار و خواست و رغبت و ايثار خويش قبض روح کرد و از رنج و زحمت اين دنيا آسوده نمود و ملائکه ابرار اطرافش را گرفته، به رضوان پروردگار غفارش رساندند و در مجاورت خداوند فرمانرواي مقتدر جاي دادند. * اشاره به قرآن بعنوان عهد الهي درود الهي بر پدرم که پيامبر و امين وحي و برگزيده و منتخب و مورد پسند خداوند است و سلام و رحمت و برکات خدا بر او باد. سپس فاطمه (عليهاسلام) رو به اهل مجلس کرد و فرمود: شما اي بندگان خدا مورد خطاب امر و نهي الهي و حاملان دين و وحي او هستيد تا نسبت به اين دين درباره خود امين باشيد و به ديگر امتها هم برسانيد. اي مردم در بين شما خداوند عهدي گذاشته است و آن کتاب ناطق خدا، قرآن صادق و نور درخشان و چراغ تابناک است که ديدگاه‏هايش روشن و اسرارش آشکار و ظواهرش درخشان است؛ قرآني که پيروانش مورد غبطه ديگران و پيروي‏اش کشاننده به سوي بهشت و حرف‏شنوايي از آن موجب رهايي است. به وسيله قرآن مي‏توان به برهان‏هاي روشن و حرمت‏هاي دورباش زده و شواهد روشن و استدلالات کافي و فضائل مورد پسند و امور جايز و بخشيده شده و قوانين حتميه الهي دست يافت. * احکام اسلام براي هدايت انسانها اي مردم مسلمان؛ خداوند تبارک و تعالي ايمان را موجب پاکي شما از شرک قرار داد و نماز را براي دوري از تکبر ،و زکات را باعث طهارت روح و فزوني در روزي ،و روزه را براي پايداري اخلاص ،و حج را موجب استواري دين ،و عدل را براي تقويت دلها، و پيروي از ما اهل بيت را موجب نظم ملتها، و پيشوائي ما را براي امان از تفرقه ،و جهاد را موجب عزت اسلام، متين کرد . و چنين مقدر فرمود که صبر موجب استحقاق پاداش ،و امر به معروف مصلحت انديشي براي همگان ،و نيکي به پدر و مادر سپري از خشم پروردگار، و صله رحم موجب زياد شدن عمر،و قصاص موجب جلوگيري از خونريزي‏ها گردد ،و وفاي به نذر سبب بخشش باشد ،و و کامل کردن ترازوها موجب عدم زيان ،و نهي از آشاميدن شراب براي پاکي از پليدي، و دوري از تهمت نارواي جنسي پرده‏اي براي جلوگيري از لعن، و ترک دزدي موجب حفظ عفت جامعه شود. و خداوند شرک را حرام فرمود تا در ربوبيت او اخلاص باشد؛« فاتقوالله حق تقاته» پس آنگونه که شايسته است تقواي الهي را پيشه خود کنيد و جز در حال مسلماني از دنيا نرويد و در اوامر و نواهي الهي اطاعت کنيد زيرا فقط بندگان عالم از خداوند خوف دارند. سپس فاطمه (عليهاسلام) فرمود: «ايهاالناس! بدانيد من فاطمه‏ام و پدرم محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) است. آنچه را که مي‏گويم از اول تا به آخر صحيح است. نه سخن بيهوده مي‏گويم و نه کار ناروا انجام مي‏دهم. * معرفي نسب خويش و علي عليه السلام با پيامبر من دختر آن پيامبرم که خداوند درباره‏اش فرمود: « فرستاده‏اي از جانب من به سوي شما آمده که زحمت‏هاي شما بر او گران است و نسبت به اصلاح شما حريص است و با مؤمنين رؤوف و مهربان. اگر نسب او را بشناسيد مي‏دانيد که او فقط پدر من است نه هيچ‏يک از زنان شما و اوست برادر اميرالمؤمنين علي عليه السلام نه هيچيک از مردان شما و چه خوب است منسوب بودن به آن حضرت که درود خداوندي بر او و خاندانش باد. *نجات از گمراهي و شرک با رسالت پيامبر آن حضرت رسالت خويش را ابلاغ و اندرزهاي خود را انجام داد. از هر مرتبه‏اي از شرک دور بود و رمق مشرکين را گرفت و با حکمت و پند نيکو، ايشان را به راه پروردگارش دعوت فرمود؛ بتها را شکست و گردن ‏فرازان را سرکوب کرد تا شکست خوردند و گريختند. کم‏‎کم ظلمتها رفت و صبح هدايت دميد و حق روشن شد و زعيم دين لب گشود و هاي و هوي شيطان فرو نشست. فرومايگان منافق نابود شدند و گره‏هاي کفر و پراکندگي گشوده شد و کلمه اخلاص (لا اله الا الله) در زبانها پيچيد در حالي که شما بر لب پرتگاه گودال جهنم بوديد. و شما از شدت ضعف جرعه هر آشامنده و طعمه هر خورنده و آتش گيره هر شتاباني بوديد و همه بر سر شما قدم مي‏گذاشتند و شما را له مي‏کردند آب گنديده مي‏خورديد و غذاي شما گوشت خشک شده و برگ درختان بود، با حالتي ذليل هميشه در ترس بوديد که مبادا اطرافيان بريزند و شما را به يک حمله بربايند. * نقش علي عليه السلام در رسالت پيامبر پس خداي تبارک و تعالي را به پدرم محمد (صلي الله و عليه و آله و سلم )از آن وضع اسفبار نجات داد و بعد از همه مقدمات و بعد از آنکه گرفتار مردم قوي و گرگان عرب و طاغيان اهل کتاب شديد، خداوند هر آتشي را که بر افروختند خاموش کرد و هر گاه شيطاني سربلند مي‏کرد و متجاوزي چون مار، اجتماع مسلمين را تهديد به مرگ مي‏کرد، آن حضرت برادرش علي اميرالمومنين (عليه السلام) را به کام آنها مي‏فرستاد و علي عليه السلام هم دست از آنها برنمي‏داشت مگر اينکه آنان را گوشمالي داده شراره آتش آنان را خاموش مي‏کرد. آري؛ علي در راه خدا رنج‏ها ديده و تلاشها نموده است. به رسول خدا نزديک و نسبت به اولياء خدا سرور بود. آستين همت را بالا زده، خيرخواه و کوشا و رنج ‏ديده و زحمتکش بود در حاليکه شما در آسايش و رفاه بسر مي‏برديد و به فکر خود بوديد. از نعمت‏ها بهره‏ مند و آسوده و بي‏خيال در کمين ما نشسته بوديد که اوضاع چگونه مي‏چرخد و گوش بزنگ اخبار بوديد. در وقت استراحت زودتر از ديگران بر زمين مي‏نشستيد و در موقع جنگ پا به فرار مي‏گذاشتيد. * غصب ولايت علي عليه السلام پس هنگامي که خداوند براي پيامبرش، خانه پيامبران و جايگاه برگزيده برگزيدگانش را انتخاب کرد در بين شما کينه و نفاق آشکار و جامه دين فرسوده گشت، افراد گمراه خموش به نطق آمدند و فرومايگان پست به صحنه درآمده، سرکردگان تبهکار نعره کشيدند و در ميدانها جولان دادند. شيطان سرش را از گريبان برآورد و شما را به سوي خود فرا خواند و شما را اجابت کننده دعوت خود يافت که گول او را خورده‏ايد. سپس در آزمايش خود، شما را بي‏وزن و ناچيز ديد و چون تحريکتان کرد و به خشم آمديد و بر غير شتر خود داغ زديد (شتر ديگران را به نام خودتان غصب کرديد) و به آبشخور ديگري وارد شديد! بله. هنوز چيزي از رحلت رسول خدا نگذشته بود و زخم و جراحت فقدان او هنوز به هم نيامده و بهبود نيافته بود، بلکه هنوز جسد رسول خدا دفن نشده بود که شما از ترس اينکه فتنه‏اي به پا شود شتاب کرديد و خلافت را ربوديد. آگاه باشيد که با اين عمل در فتنه و آشوب سقوط کرده و جهنم را که بر کافران احاطه دارد براي خود برگزيديد. * خارج شدن از راه صواب پس از رحلت پيامبر پس هيهات بر شما، شما را چه شد و به کجا مي‏رويد؟ و چه بيراهه ميرويد! اين کتاب خداست پيش روي شما و امورش روشن و دستوراتش درخشان و پرچم‏هايش برافراشته و دورباش‏هايش آشکار و فرامينش واضح است. و شما آنرا پشت سرانداخته‏ايد. آيا تصميم داريد به غير آن حکم کنيد؟! و اين چه بد تبديلي است براي ستم‏پيشگان و هر کس دين جز اسلام بجويد هرگز از او پذيرفته نگردد و در آخرت از زيانکاران است. و بعد هم شما چندان صبر نکرديد که سرکشي اين فتنه فرو بنشيند و مهار اين شتر رسيده به چنگ آيد، بلکه به شعله‏هايش دامن زديد و جرقه‏هايش را تحريک کرديد و نداي شيطان گمراه‏کننده را پاسخ مثبت داديد تا انوار درخشان دين را خاموش کنيد و سنت‏هاي پيامبر برگزيده را نابود سازيد. به خوردن کف روي شير تظاهر مي‏کرديد ولي در باطن مي‏خواستيد از شيرها بنوشيد. (ظاهرا دلسوزي براي دين مي‏کرديد ولي باطنا مي‏خواستيد به متاع دنيا برسيد.) و نسبت به خاندان رسول خدا دورويي و نفاق به خرج داديد. ما با شما از در صبر مي‏آييم همچون کسي که دستش را به لبه تيز کارد گرفته و يا نيزه‏اي در شکمش فرو رفته باشد. * ذکر بينه از قرآن براي ارث آيا چنين پنداشته‏ايد که ما را ارثي نيست؟ آيا از دستورات دوران جاهليت پيروي مي‏کنيد؟ کيست که از خداوند بهتر حکم کند براي گروهي که باور دارند. آيا نمي‏دانيد؟ براي غاصبان فدک مانند خورشيد درخشان، واضح است که من دختر پيامبرم و بايد از او ارث ببرم. اي مسلمانان! من بايد براي گرفتن ارثم مغلوب شوم؟! اي پسر ابي قحافه (ابوبکر) آيا در کتاب خداوند آمده که تو از پدرت ارث ببري و من از پدرم نبرم؟! حقا که سخن ناروايي گفته‏اي! آيا عهد کتاب خدا را کنار گذاشته، پشت سرتان انداخته‏ايد در آنجا که گويد «و سليمان از داود ارث برد .و آنجا که داستان يحيي بن زکريا را بازگو مي‏ کند که مي‏فرمايد« پروردگارا از سوي خودت جانشيني به من ببخش که از من و خاندان يعقوب ارث ببرد و آنجا که مي‏فرمايد «بعضي از خويشان بر بعضي ديگر در کتاب خدا مقدم هستند» و نيز آنجا که مي‏فرمايد «خداوند شما را درباره فرزندانتان سفارش مي‏کند که پسر دو برابر دختر ارث ببرد» و يا فرمود «اگر مالي را به‏جاي گذارد، به ‏طور شايسته براي پدر و مادر و نزديکانش وصيت کند و اين حقي است بر پرهيزکاران.» . آيا گمان کرده‏ايد که مرا از پدرم نصيبي نيست و ارثي نمي‏برم و اصلا خويشاوندي بين ما نيست؟! آيا براي شما آيه‏اي اختصاصي آمده که پدرم از آن خارج است؟ يا مي‏گوييد اهل دو ملت مختلف از يکديگر ارث نمي‏برند و من و پدرم اهل يک ملت و آئين نيستيم؟! آيا شما از پدرم و پسر عمم،علي، به عام و خاص قرآن داناتريد؟ پس اين شما و اين فدک، همچون شتر مهارشده و زين کرده!، يکديگر را در روز حشر خواهيم ديد. پس چه خوب داوري است خداوند، و چه خوب بزرگ و پيشوايي است محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) ،و چه خوب وعده‏ گاهي است قيامت، که در آن روز نتيجه زيانبار عمل خود را خواهيد ديد، ولي پشيماني سودي ندارد و براي هر خبري جايگاهي است و به‏زودي خواهيد دانست که بر چه کسي عذاب خوارکننده فرود اٌمده و شکنجه پايدار وارد مي‏شود. * احترام به فرزندان رسول خدا آنگاه فاطمه (عليهاالسلام) به سوي انصار نظر افکنده فرمودند: اي گروه جوانمردان و اي بازوان دين و ياران اسلام! اين چه چشم‏پوشي و سهل‏انگاري است که در حق من روا مي‏داريد و نسبت به ظلمي که به من مي‏شود در خواب غفلتيد؟! آيا پدرم رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) نمي‏ فرمود: هر انساني در فرزندانش حفظ مي‏شود؟ (يعني اگر مي‏خواهيد جانب کسي را محترم بشماريد بعد از او به فرزندانش احترام کنيد.) چه زود اين عمل را انجام داديد؟ دست مرا از فدک کوتاه نموديد؟ و براي امري که وقت آن نشده شتابان شديد؟ اي گرده انصار! شما را قدرت و طاقت اين هست که خواسته مرا برآورده کنيد. آيا مي ‏گوييد محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) مرد و رفت و ديگر خبري نيست؟ نه، اين امر بزرگي است که شکافش گسترش مي‏يابد و رخنه‏اش بازتر مي‏گردد و پيوستگي‏هايش از هم مي‏گسلد. و کم کم به قهقرا و جاهليت برمي‏گرديد آري زمين در غيبت او تاريک و ستارگان در مصيبتش گرفته و آرزوها نوميد و کوهها فرو هشته و حريم او بي‏ارزش و حرمت او زايل گرديد. پس به خدا قسم اين است آن بلاي بزرگ و مصيبت عظمي که مانندش نيامده و نازل نگشته است. * عمل به قرآن بعداز پيامبر اين کتاب خداست که هر صبح و شام بر در خانه‏هاي شما فرياد مي‏زند و با آواز بلند و تلاوت و فهماندن آن اعلان مي‏دارد که انبياء قبل هم مي‏مردند و اين حکم الهي و قضاء حتمي بر آنها هم وارد مي‏شد؛ آنجا که مي‏فرمايد: « و ما محمد الارسول. . . » محمد نيست مگر فرستاده‏اي که بيش از او نيز فرستادگاني آمده‏اند و گذشته‏اند. آيا اگر او بميرد و يا کشته شود، شما به دوران جاهليت گذشته خود برمي‏گرديد؟ و هر کس به گذشته خود برگردد، (از دين خارج گردد) هرگز زياني به خداوند نياورد و به زودي خداوند پاداش سپاسگزاران را خواهد داد. * طلب ياري از مردم اي واي از گروه اوس و خزرج! آيا ميراث مرا ببلعند در حالي که شما را مي‏بينم و صداي شما را مي‏شنوم و شما با هم جمع و پيوسته‏ايد؟! اين درخواست من است که شما را فرا گرفته و اين خبردادن من است که شما را شامل شده (و من از شما ياري مي‏طلبم.) شما داراي افراد زياد و قدرت فراواني هستيد و سلاح جنگي و تجهيزات در دست شماست! درخواست من به شما مي‏رسد ولي جواب نمي‏دهيد و فرياد من به گوشتان مي‏رسد ولي به فريادم نمي‏رسيد؛ در حاليکه شما به استقبال دشمن در جنگ‏ها معروفيد و شما را به خير و صلاح مي‏شناسند. شما برگزيدگان و منتخب جامعه‏ايد، با اعراب جنگيده‏ايد و رنج و تعب بسياري متحمل شده‏ايد. شما با گروه‏هاي زيادي درگير شده‏ايد و بدون هيچ ضعفي، شجاعان را دفع کرده‏ايد. ما فرار نکرديم و شما هم فرار نکرديد. هر چه را که ما امر کرديم پذيرفتيد تا به دست ما اهل بيت، سنگ آسياي اسلام به چرخش درآمد و نتايج و بهره‏هايش زياد شد. بيني شرک به خاک ماليد و طغيان تهمت‏ها فرو نشست و آتش کفر به خاموشي گراييد؛ آشوب فتنه‏ها آرام و نظام دين منسجم گرديد. پس شما چرا بعد از روشني راه بيراهه رفتيد و چرا حق را پنهان کرديد، بعد از اينکه اٌشکار شده بود و چرا عقب ‏گرد کرديد و بعد از ايمان مشرک شديد. آيا شما با مردمي که پيمان خود را شکسته و براي بيرون کردن پيامبر تصميم گرفته‏اند، نمي‏جنگيد با آنکه آنها اول جنگ را شروع کرده‏اند؟ آيا از آنان مي‏ترسيد در حالي که خداوند سزاوارتر است که از او بترسيد اگر ايمان آورده باشيد؟ (يعني چرا وقتي اين گروه غاصب خلافت، پيمان خود را شکستند و به عهدي که درباره اميرالمومنين (عليه السلام) با رسول خدا داشتند وفا نکردند، شما با آنها نمي‏جنگيد و از اميرالمومنين دفاع نمي‏کنيد؟) آگاه باشيد من شما را چنين مي‏بينم که به رفاه ‏طلبي و زندگي راحت متمايل گشته و آن کس که براي زمامداري سزاوار است دور ساخته و به راحتي و آسايش روي آورده و خود را از ضيق و تنگي نجات داده‏ايد. پس آنچه را که فرا گرفته بوديد کنار گذاشته و آنچه آشاميدنش آسان بود، بيرون ريختيد. پس اگر شما و تمامي کساني که در روي زمين زندگي مي‏کنند کافر شوند،بدانيد که خداوند بي‏نياز و ستوده است. * اتمام حجت با مردم آگاه باشيد آنچه را گفتم با آگاهي نسبت به شما است که شما انگيزه ياري نداريد و نيرنگ و فريب، دلهايتان را فرا گرفته است؛ وليکن اين سخنان خروشي بود که از جان برآمد و آهي بود که از خشم برخاست، کاسه صبر لبريز، و عقده‏هاي سينه باز و حجت بر شما تمام شد. پس اين شما و اين شتر خلافت! لجامش را محکم بگيريد و بتازيد. اما بدانيد پشتش زخمي و پايش لنگ و عار و ننگش هميشگي است. نشان خشم الهي بر آن خورده و عيبش ابدي است. خلافتي که به آتش برافروخته الهي پيوسته، آتشي که بر دلها احاطه کند؛ در حالي که کليه اعمال شما در پيش چشم پروردگار است و به زودي ستمگران خواهند دانست که در چه جايگاهي رجوع مي‏کنند. من دختر پيامبر شمايم که شما را از عذاب سخت آينده بيم داد. پس هر چه مي‏خواهيد بکنيد. ما هم کار خودمان را مي‏کنيم و منتظر باشيد که ما هم منتظريم. چون‌اين‌خطبه‌، بطوري‌که‌در ذيل‌اشاره‌مي‌شود، با سندهاي‌متعددي‌از معصوم‌(ع‌) و يا تالي‌مرتبه‌معصوم‌، حضرت‌زينب‌ـ صلوات‌الله عليها ـ نقل‌شده‌، مفاد آن‌بر ما حجت‌است‌؛ اگرچه‌به‌عنوان‌خطابه‌ايراد شده‌است‌. بنابراين‌بايد نظري‌به‌سند آن‌نماييم‌و آنگاه‌براي‌روشن‌شدن‌معناي‌خطبه‌، مختصري‌از تاريخ‌فدک‌و هدف‌از تعقيب‌آن‌را بيان‌کنيم‌. ابوبکر جوهري‌، عالم‌، محدث‌، ماهر در ادبيات‌، پرهيزکار و مورد وثوق‌است‌؛ 1 ـ جوهري‌از محمد بن‌زکريا از جعفر بن‌محمد بن‌عماره‌از پدرش‌از حسن‌بن‌صالح‌بن‌حي‌از دو تن‌از اهل‌بيت‌بني‌هاشم‌از زينب‌دخت‌اميرالمؤمنين‌از مادرش‌صديقه طاهره‌ـ صلوات‌الله عليهم‌ـ . 2 ـ جوهري‌از جعفربن‌محمد بن‌عماره‌از پدرش‌از جعفر بن‌محمد بن‌علي‌بن‌الحسين‌ـ صلوات‌الله عليهم‌ـ . (س‌) ـ جوهري‌از عثمان‌بن‌عمران‌فجيعي‌از نائل‌بن‌نجيح‌از عمر بن‌شمر از جابر جعفي‌از ابي‌جعفر محمدبن‌علي‌(امام‌باقر) ـ صلوات‌الله عليهم‌ـ . 4 ـ جوهري‌از احمدبن‌محمد بن‌يزيد از عبدالله بن‌حسن‌، معروف‌به‌عبدالله محض‌بن‌فاطمه‌بنت‌الحسين‌و ابن‌الحسن‌المثني‌. علي‌بن‌عيسي‌اربلي‌از بزرگان‌علماي‌اماميه‌در کشف‌الغمه‌اين‌خطبه‌را از کتاب‌سقيفه‌جوهري‌نقل‌نموده‌و چنين‌گفته‌است‌: من‌خطبه‌را از کتاب‌سقيفه‌تأليف‌احمدبن‌عبدالعزيز جوهري‌نقل‌مي‌کنم‌و مسعودي‌نيز در کتاب‌مروج‌الذهب‌به‌خطبه‌اشاره‌نموده‌است‌. ابوالفضل‌احمد بن‌ابي‌طاهر از دانشمندان‌عصر مأمون‌عباسي‌متولد سال‌204 نيز در کتاب‌بلاغات‌النساء آن‌را به‌چند سند روايت‌کرده‌است‌. 1 ـ راوي‌مي‌گويد من‌با ابوالحسين‌زيد بن‌علي‌بن‌الحسين‌(ع‌) در مورد گفتگوي‌فاطمه‌ـ صلوات‌الله عليها ـ با ابوبکر هنگامي‌که‌حضرت‌را از تصرّف‌فدک‌بازداشت‌، مذاکره‌کردم‌و گفتم‌: عامه‌در مورد اين‌خطبه‌سخني‌دارند و آن‌اين‌است‌که‌مي‌گويند : اين‌خطبه‌انشاي‌ابوالعينا است‌و ربطي‌به‌صديقه طاهره‌ـ صلوات‌الله عليها ـ ندارد زيد در پاسخ‌گفت‌ : من‌خود بزرگان‌خاندان‌ابي‌طالب‌را مي‌ديدم‌ که‌اين‌خطبه‌را از پدران‌خود نقل‌ 2 ـ اين‌خطبه‌را حسن‌بن‌علوان‌از عطيه‌عوفي‌و او از عبدالله بن‌الحسن‌از پدرش‌نقل‌کرده‌است‌. مؤلف‌بلاغات‌النساء از قول‌راوي‌نقل‌مي‌کند که‌زيد گفت‌: چگونه‌روا نمي‌دارند اين‌سخن‌فاطمه‌(س‌) باشد در صورتي‌ 3 ـ جعفر بن‌محمد که‌در مصر است‌و او را در رافقه‌ديدم‌که‌از پدرش‌از موسي‌بن‌عيسي‌از عبيدالله بن‌يونس‌از جعفر احمر از زيدبن‌علي‌بن‌حسين‌از عمه‌اش‌زينب‌دختر اميرالمؤمنين‌علي‌بن‌ابي‌طالب‌ـ صلوات‌الله عليهم‌ـ حديث‌کرد. ابوالفضل‌احمد بن‌ابي‌طاهر مي‌گويد اين‌خطبه‌از طريق‌خاصه‌، سيد مرتضي‌در کتاب‌نفيس‌شافي‌به‌دو طريق‌نقل‌فرموده‌است‌: 1 ـ ابوعبدالله محمد بن‌عمران‌مرزباني‌(نقل‌شده‌از مشايخ‌مفيد بوده‌ است‌) از محمدبن‌احمد کاتب‌از احمدبن‌عبيدالله نحوي‌از زنادي‌از شرقي‌بن‌قطامي‌از محمدبن‌اسحاق‌از صالح‌بن‌کيسان‌از عروه‌از عايشه‌. 2 ـ به‌تحويل‌سند مرزباني‌از احمد بن‌محمدبن‌مکي‌از محمد بن‌قاسم‌يماني‌از ابن‌عايشه‌(ابوعبدالرحمن‌عبيدالله بن‌محمدبن‌حسين‌تيمي‌). ابن‌طاوس‌در کتاب‌طرائف‌قسمتي‌از خطبه‌را که‌در احتجاج‌طبرسي‌است‌از شيخ‌احمد بن‌شفروة در کتاب‌فائق‌از شيخ‌حافظ‌ثقة و معظم‌(نزد عامه‌) احمد بن‌موسي‌مردويه‌اصفهاني‌از کتاب‌مناقب‌وي‌از اسحاق‌بن‌ عبيدالله بن‌ابراهيم‌از شرقي‌بن‌قطام‌از صالح‌بن‌کيسان‌از زهري‌از عايشه‌روايت‌کرده‌است‌. شيخ‌صدوق‌، محمد بن‌علي‌بن‌بابويه‌(متوفي‌371 ه.. ق‌) روايت‌کرده‌مي‌گويد : خبر داد ما را علي‌بن‌حاتم‌از محمد بن‌اسلم‌از عبدالجليل‌ياقطاني‌از حسن‌بن‌موسي‌خشاب‌از عبدلله‌بن‌محمد علوي‌از رجالي‌يا قطاني‌از حسن‌بن‌موسي‌خشاب‌از عبدلله‌بن‌محمد علوي‌از رجالي‌از اهل‌بيت‌(ع‌) از زينب‌دختر اميرالمؤمنين‌(ع‌) از فاطمه‌(س‌). با تحويل‌سند وي‌همچنين‌مي‌گويد : خبر داد ما را علي‌بن‌حاتم‌از محمدبن‌عمير از محمد بن‌عمارة از محمد بن‌ابراهيم‌مصري‌از هارون‌بن‌يحيي‌ناشب‌از عبيدالله بن‌موسي‌بن‌عيسي‌از عبيدالله موسي‌معمري‌از حفص‌احمر از زيدبن‌علي‌بن‌الحسين‌شهيد از عمه‌اش‌زينب‌دختر اميرالمؤمنين‌(ع‌). با تحويل‌سند، قسمتي‌را در علل‌الشرايع‌که‌متضمن‌بيان‌فلسفه‌تشريع‌احکام‌است‌از ابن‌المتوکل‌از سعدآبادي‌از برقي‌از اسماعيل‌بن‌مهران‌از احمد بن‌محمدبن‌جابر از زينب‌(س‌) روايت‌کرده‌است‌. مفيد در مجالس‌ابياتي‌را که‌در خطبه مذکور است‌با سند زير نقل‌مي‌کند جعاني‌از محمد بن‌جعفر حسني‌از عيسي‌بن‌مهران‌از يونس‌از عبدالله بن‌محمد بن‌سليمان‌هاشمي‌از پدرش‌از جدش‌از زينب‌دختر اميرالمؤمنين‌علي‌بن‌ابي‌طالب‌ـ صلوات‌الله عليهم‌ـ مي‌گويد: همين‌که‌فرمان‌ابوبکر بر غصب‌فدک‌و عوالي‌صادر شد. ـ فاطمه‌صلوات‌الله قد کان‌بعدک‌أنباء وهنبثة لو کنت‌َ شاهدها لم‌تکثر الخطب‌ پس‌از تو خبرها و حادثه‌هايي‌روي‌داد که‌اگر حاضر بودي‌کار به‌اين‌جا نمي‌کشيد. بدين‌سان‌مي‌بينم‌احدي‌از دانشمندان‌اماميه‌و عامه‌اشکالي‌به‌سند روايت‌نکرده‌اند؛ مگر اين‌که‌معانديني‌از دشمنان‌اهل‌بيت‌آن‌را به‌ابوالعينا محمدبن‌قاسم‌اهوازي‌بصري‌نسبت‌داده‌اند. از شرح‌حال‌وي‌چنين‌به‌دست‌مي‌آيد که‌يکي‌از دانشمندان‌علم‌ادبيات‌عرب‌بيش‌نبوده‌و مايه‌اي‌جز ادبيات‌عرب‌نداشته‌است‌. يک‌اديب‌چگونه‌قدرت‌دارد که‌در مسائل‌پيچيده الهيات‌و نبوت‌و فلسفه‌و شرايع‌احکام‌و احتجاج‌قرآن‌چنين‌سخني‌ايراد کند؟! اما عناد را چاره‌اي‌نيست‌. معنايي‌فطري‌تر و روشن‌تر در درک‌عقلي‌از مسئله‌خداشناسي‌نيست‌؛ ولي‌وقتي‌که‌انسان‌از طريق‌انصاف‌خارج‌شد و راه‌عناد را پيمود، مسائل‌روشن‌را انکار مي‌کند. به‌راستي‌انسان‌بايد به‌خدا پناه‌برد که‌هيچگاه‌از طريق‌انصاف‌خارج‌نشود. بعضي‌از دعاها به‌اين‌نکته‌اشاره‌دارند پروردگارا! اي‌قادري‌که‌عالَم‌هستي‌را آفريدي‌و زير سايه قدرت‌خود پرداختي‌! واضح‌است‌که‌براي‌اين‌جهان‌، آفريدگاري‌هست‌؛ ولي‌اين‌درک‌در صورتي‌است‌که‌عقل‌، از راه‌انصاف‌خارج‌نشود؛ و گرنه‌کسي‌که‌معاند است‌با هيچ‌دليلي‌نمي‌توان‌او را قانع‌ساخت‌. علاوه‌بر اين‌، سيد مرتضي‌علم‌الهدي‌، که‌منکر حجيت‌خبر واحد است‌ـ به‌اين‌معنا که‌مدعي‌است‌دليل‌قطعي‌بر حجيت‌نوعي‌آن‌نداريم‌ـ در کتاب‌شافي‌، در اثبات‌امامت‌و وصايت‌، در رد مغني‌الحجاج‌تأليف‌قاضي‌عبدالجبار معتزلي‌به‌خبر واحدي‌که‌همراه‌با قرائن‌قطعي‌و مفيد علم‌باشد، استدلال‌و احتجاج‌کرده‌است‌و حال‌آن‌که‌طبق‌نظريه‌خود، نمي‌بايست‌استدلال‌کند؛ چون‌خبر واحد است‌. معلوم‌مي‌شود که‌قرائن‌قطعي‌در اين‌مورد وجود داشته‌است‌که‌بر مدعاي‌خود استدلال‌نموده‌است‌. اعتبار اين‌خطبه‌نيز به‌جهت‌نقل‌مشايخ‌اماميه‌(به‌ويژه‌سيد علم‌الهدي‌) و دانشمندان‌عامه‌، موجب‌حصول‌درجه اعلاي‌اطمينان‌به‌اين‌خطبه شريف‌است‌

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان پرستاران فردا و آدرس parastaranfardah.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 59
بازدید کل : 5350
تعداد مطالب : 59
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1



بازی آنلاین

بازی آنلاین بازی آنلاین

بازی آنلاین

تماس بامهدی حسین زاده


                    
 
 
 

کد تلوزیون انلاین